یه وقتایی شادی های زندگیت روی دور تندتند.پشت سرهم اتفاق می افتند و لبریزت میکنند و این لبریز شدن باعث میشه بعدها کم طاقت و بیحوصله و متوقع تر باشی
.گفت همه چی بود ..سلام و پرسش و خنده هم بود،چون دو دریچه روبه روی هم بودیم ولی اینطور که، عشقم بود کنارم ،هر روز نه دو سه روز یکبار صداشو میشنیدم هفته ای یه بار میدیمش انگیزه بود کلی.گفتم یعنی چی.گفت تمام تغیرات فیزیکی و روحی و ارتقای خودم مدیون خواستن اون بودم.گفتم بودی؟ نیست مگه حالا.?گفت بدون خداحافظی بدون دلیل ترکم کرد ....
گفت اون به من میگفت همیشه مال توام ولی نگفت عشقش یا رنجش...
سکوت پونه...برچسب : نویسنده : 4sokotepone3 بازدید : 8