آخرین شب و آخرین لحظات سال۱۴۰۲.من در حالی که کنار خانواده عزیزم و پاره های تنم در هتل در منطقه ی ستار خان درشهر شیراز هستیم دارم یادداشت میزارم بماند به یادگار .سال ۰۲سال آهسته و بی آزار من بود در این سالمن ۴۰ساله شدم ولی از حق نگذریم اصلا چهل سالگیم معلوم نیست انگار کمترم میگن این معجزه دهه شصتی بودنه.... خلاصه به یکی از هدفهای رسیدم .بقیه هنوز باقی اند..تلاش و تلاش و هدف. انگیزه بیشترم آرزوست.
من تیر ماه جراحی کردم خوب و بدش گذشت. محمد مریض شد و خدا رو شکر خوب شد. و کربلا رفتیم هرچند بازم نرمال رفتار نکر ن و آزارمون دادن
از خداوند آسمان میخام که کمکم کنه
سکوت پونه...برچسب : نویسنده : 4sokotepone3 بازدید : 36